معنی اقاله ضمنی
حل جدول
لغو قرارداد بدون شرط
فرهنگ معین
(مص م.) بر هم زدن، فسخ کردن معامله با رضایت، بخشیدن، (اِمص.) گذشت. [خوانش: (اِ لِ) [ع. اقاله]]
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به ضمن آن چه که از امری مفهوم گردد به طور اشاره و کنایه فحوائی: تصدیق ضمنی تعهد ضمنی.
اقاله
بیع را فسخ کردن
اقاله خواستن
ساک خواهی (ساک فسخ) ویزانش (مصدر) اقاله خواستن از بایع و مشتری بر انداختن بیع را خواستن.
اقاله کردن
به هم زدن ویزاندن (مصدر) بر انگیختن بیع فسخ کردن بیع و شری.
عربی به فارسی
التزامی , مجازی , اشاره شده , مفهوم , تلویحا فهمانده شده , مطلق , بی شرط , ضمنی , ضمنا , مقدر , خاموش , بارامی وسکوت
إذعانُ ضمنی
اعتراف تلویحی (ضمنی)
فرهنگ عمید
(حقوق) فسخ کردن بیع، پس خواندن و برهم زدن معامله،
[قدیمی] درگذشتن از گناه،
فرهنگ فارسی آزاد
اِقالَه، فسخ کردن، پس خواندن و بر هم زدن معامله،
مترادف و متضاد زبان فارسی
الغا، رد، شکستن، فسخ، نسخ، نقض، اغماض، بخشیدن، گذشت
معادل ابجد
1037